بنیادهاى نظرى امام خمینى(ره)
فلسفه سیاسى: فلسفه سیاسى، معرفت به ماهیت امور سیاسى با روش فلسفه است، كه طى آن اولاً ماهیت و چرایى حاكمیت مشخص میشود و ثانیاً بیان میدارد كه جامعه خوب چگونه جامعهای است.
مبانى نظرى فلسفه سیاسى: مبانى نظرى یك فلسفه سیاسى، مهمترین بنیادهاى نظرى هستند كه بر اساس آنها مهمترین سؤالات مطروحه در فلسفه سیاسى پاسخ داده میشود.
مبانى معرفتشناسى و جهانشناسى
به طور قطع، باورهاى هستىشناختى امام خمینى(ره) از یك منشأ الهى برخوردار است. نگاه امام(ره) به عالم و آدم، نگاه زمینى و ناشى از تفسیرهاى خود بنیاد انسان از عالم و آدم نیست. اندازهای كه امام(ره) براى عالم وجود قائل است، محدود به عالم ماده نیست؛ بلكه نگاه او به عالم علاوه بر آن، جهان غیب را نیز شامل میشود.
مبناى جهانشناسى امام خمینى(ره) را میتوان در منابع مختلفى كه از ایشان به یادگار مانده است، سراغ گرفت. شاید یكى از ماندگارترین آثار مكتوب ايشان، نامهاى است كه به گورباچف آخرين رهبر جماهير شوروي نوشتند و در آن به وحى الهى، وجود حق تعالى و جهان غیب به عنوان مبانى نظرى خود تصریح كردند. میتوان از دیدگاه امام(ره) در این مورد كه مشكلات و ابتذال غرب به عدم اعتقاد به خدا برمیگردد، استنباط كرد كه هر نوع فلسفه سیاسى، پیوند اساسى با بنیادهاى نظرى مربوط به آن دارد. امام خمینى(ره) در مصاحبه با مجله تایمز هم ریشه تمام اعتقادات خود را به "توحید" باز میگردانند و تصریح میكنند كه اگر در مرام خود به عدالت و آزادى و حقوق انسانى اعتقاد دارند، ناشى از همین اعتقاد توحیدى است. مؤلفههاى مهم فلسفه سیاسى در اندیشه امام خمینى(ره) از قبیل مشروعیت، آزادى، عدالت، قانون و... به همین بنیادهاى نظرى، باز میگردد.
مبانى انسانشناسى
امام خمینى(ره) در مورد طبیعت اولیه انسان میفرمایند: "بدان انسان چون ولیده همین عالم است و مادر او همین دنیاست و اولاد این آب و خاك است. حب این دنیا در قلبش از اول مغروس است و هر چه بزرگتر شود، این محبت در دل او نموّ میكند."1
ولى با وجود این از نگاه امام(ره) ماهیت انسان منحصر به این طبیعت نیست و زمینههاى درونى و خارجى براى انسان فراهم است، كه میتواند او را از دامان طبیعت كه مادر اوست بیرون كشد و راه كمال و استكمال را برای او هموار كند: "این انسان مثل سایر حیوانات نیست كه همان حیات طبیعى و دنیایى باشد- بلكه انسان یك طور خلق شده است كه علاوه بر حیات طبیعى، حیات مابعدالطبیعه هم دارد،..."2
نظر انسانشناسىِ امام(ره) به وجود حیات مابعدالطبیعه كه گاهى از آن به "فطرت مخموره" تعبیر میكنند، از یك طرف و اعتقاد ایشان به ارسال رسولان الهى براى به كمال رساندن انسانها از طرف دیگر، موضوع استعداد و ظرفیت انسانها براى تكامل و تقرب را در عرصه انسان شناختى بازگو میكند.
اعتقاد امام خمینى(ره) به امكان كمالیابى براى انسان موجب طرح انسان كامل و ربط آن به ولایت انبیا و اولیا میشود؛ موضوعى كه در فلسفه سیاسى ايشان از جایگاه بسیار با اهمیتى برخوردار است. اگر انسانها داراى درجات مختلفى از كمال هستند به ضرورت عقل، هر كدام كه در مرتبه عالى قرار دارند، براى مرتبه دانى باید ولایت داشته باشند. با این تبیین، ولایت انسان كامل كه در مرحله اثبات براى انبیا و امامان(ع)، بالإصالة و براى فقها به تبعیت محرز است، مبتنى بر بنیادهاى نظرى امام خمینى(ره) است.
مؤلفههاى فلسفه سیاسى امام خمینى(ره)
مهمترین پرسشهایى كه در فلسفه سیاسى به آنها پاسخ داده میشود، عبارتند از:
۱. چه چیزى به حاكمیت نظام سیاسى مشروعیت میدهد؟
۲. زندگى خوب با توجه به مؤلفههاى تشكیل دهنده آن (آزادى، عدالت، حق و تكلیف، قانون، رابطه دین و سیاست و نوع و شكل حكومت) چگونه است؟
در پاسخ به سؤالات مذكور و مؤلفههاى مطرح شده، با استناد به مكتوبات و آثار گفتارى امام خمینى(ره)، بیان شده است كه مؤلفههاى فلسفه سیاسى در اندیشه ايشان، به بنیادهاى نظرى او بازگشت میكند. به عنوان مثال، امام(ره) در بحث مشروعیت نظام اسلامى معتقدند "حق حاكمیت از آن خداوند است و تنها اوست كه حق تشریع و قانونگذارى دارد". "ریشه و اصل همه آن عقاید - كه مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست - اصل توحید است... این اصل به ما میآموزد كه انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانى نباید اطاعت كند؛ مگر اینكه اطاعت او اطاعت خدا باشد و بنابراین هیچ انسانى هم حق ندارد انسانهاى دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور كند."3 البته مردم در نظام اسلامى متولى امور خود هستند و تشكیل حكومت، مبتنى بر قاعده بیعت، با توافق اكثریت مسلمانان ممكن است.
امام(ره) در پاسخ به پرسش دوم، زندگى خوب را در گرو اطاعت از قوانین خداوند میدانند: "سعادت و كمال انسان و جوامع تنها در گرو اطاعت از قوانین الهى است كه توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است."4
ايشان در توجیه هر یك از مؤلفههاى فلسفه سیاسى به مبانى نظرى مطرح شده در اسلام استناد میكنند:
نوع و شكل حكومت: اگر كمال مطلق، همان حضرت حق تعالى است، تنها اوست كه داراى ولایت مطلق بر عالم و آدم میباشد. از طرف دیگر چون اعمال ولایت الهیه بدون واسطه بر جامعه انسانى ممكن نیست، این انسان كامل است كه وظیفه اعمال ولایت را عهدهدار میشود. همچنین اگر سیر و حركت جوامع، باید به سمت كمال و تقرب باشد، ضرورتاً فقط و فقط این انسان كامل و یا جانشینان او هستند كه میتوانند وظیفه هدایت انسان را به سمت كمال و رساندن آن به سعادت دنیوى و اخروى بر عهده گیرند. امام خمینى(ره) هدف از ارسال انبیای الهى از آدم تا خاتم را اصلاح جامعه میدانند.5
آزادى: بر اساس بنیادهاى نظرى امام(ره) تكامل و تقرب به پیشگاه مقام ربوبى، هدف انسان است و رسیدن به این هدف جز در سایه آزادى و اراده ممكن نیست. اعتقاد توحیدى امام(ره) باعث شده است تا در فلسفه سیاسى، آزادى را حق انسان بداند و براى دیگران هیچ حقى در محروم كردن آزادى فرد و جامعه قائل نباشد. بنابراین با توجه به مبانى فلسفى امام خمینى(ره)، آزادى مهمترين حق انسانى محسوب میشود.6
با وجود این، آزادى از دیدگاه امام خمینى(ره) همچون همه فلاسفه سیاسى نامحدود نیست. در اعتقاد فلاسفه سیاسى غرب، حدّ آزادى، آزادى دیگران است، ولى امام(ره) مطابق با بنیادهاى نظرى و مبانى فلسفه سیاسى خود، این حدّ از آزادى را قبول ندارند. به اعتقاد امام(ره) انسان در عالَم وجود، منعزل از هستى نیست و آغاز و انجام او به خالق هستى برمیگردد. او مالك و آفریننده انسان است و از همه حقایق عالم مطلع است. این اصل، حد آزادى انسان را بیان میكند. انسان در همه امور آزاد است الّا در جایى كه به نافرمانى انسان از خداوند مىانجامد.
عدالت: اهتمام امام خمینى(ره) نسبت به عدالت نیز به بنیادهاى نظرى او بازگشت میكند؛ همچنان كه عدم اهتمام فلاسفه سیاسى غرب به عدالت ناشى از نوع نگاه آنها به هستى است. فلاسفه سیاسى غرب، با تكیه بر اومانیسم، پایه و مبناى روابط و تعاملات انسانى را بر لیبرالیسم قرار مىدهند؛ امّا امام خمینى(ره) با اعتقاد به "عدل" به عنوان یكى از صفات خداوند و وجود اعتدال در نظام تكوین و تشریع، جایگاه رفیعى براى "عدالت" در نظام سیاسى اسلام قائل هستند.
سایر مؤلفههاى فلسفه سیاسى نیز به طریقى به مبانى نظرى ایشان بازگشت میكند و براى آنها در كلام امام خمینى(ره) مستنداتی موجود است.
اندیشه بیدارى
بررسى سخنان امام خمینى(ره) در مورد بیدارى و هدایت امت اسلامى، نشان میدهد كه چه ربطی میان این سخنان و مؤلفههاى تشكیل دهنده فلسفه سیاسى ایشان وجود دارد. به عبارت دیگر میتوان كلیدواژههاى بیدارى در سخنان امام خمینى(ره) را در مؤلفههاى فلسفه سیاسى ایشان رهگیرى كرد.
جالب این است كه میان اندیشه بیدارى در كلام امام(ره) و عناصر تشكیل دهنده حركت و خیزشى كه در كشورهاى اسلامى در حال وقوع است، تناسب و هماهنگى بسیار عجیبى وجود دارد. بنابراین "آزادى خواهى"، "عدالت طلبى"، "بازگشت به فرهنگ"، "اخلاق و قوانین اسلامى"، "حق حاكمیت"، "استقلال"، "اتحاد و همبستگى"، "مبارزه با استكبار"، "استعمار" و "استبداد" و ... كه عناصر مشترك بیدارى اسلامى را تشكیل میدهند، همان كلیدواژههایى است كه در اندیشه بیدارى امام خمینى(ره) مطرح شده و همه آنها قابل تبیین و توجیه با مؤلفههاى فلسفه سیاسى ایشان میباشند.
پینوشتها:
1 . امام خمینى و اندیشههاى اخلاقى - عرفانى (مقالات عرفانى ۲)، به كوشش كنگره اندیشههاى اخلاقى - عرفانى امام خمینى، نشر مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ اول ۱۳۸۲، ص ۳۰۸، نقل از شرح چهل حدیث، ص ۱۲۲.
2 . صحیفه امام، ج ۹ ص ۱۱.
3 . همان، ج ۵ ص ۳۸۸.
4 . همان.
5 . همان، ج ۱۵ ص ۲۱۳.
6 . همان، ج۳ ص ۵۱۰